ناگفته هایی از دفاع مقدس; مصاحبه با دکتر عبدالله حاجی صادقی نماینده ولی فقیه در سپاه

شناسه محتوا : 31190

1398/07/02

تعداد بازدید : 352

ناگفته هایی از دفاع مقدس; مصاحبه با دکتر عبدالله حاجی صادقی نماینده ولی فقیه در سپاه

دفاع مقدس یکی از درخشان ترین صحنه های نقش آفرینی ملت مسلمان ایران است و هنوز ناگفته های بسیاری دارد که لازم است بیان شود تا نسلهای آینده با ایثار و فداکاری ملت ایران و رزمندگان و فرماندهان دفاع مقدس بیشتر آشنا شوند. به مناسبت هفته دفاع مقدس خدمت یکی از فعالان عزیز آن دوران، جناب حجت الاسلام والمسلمین دکتر عبدالله حاجی صادقی رسیدیم، ایشان در صحنه های نظامی و فرهنگی دفاع مقدس نقش آفرین بودند و هم اینک به عنوان رئیس پژوهشکده تحقیقات اسلامی مسئولیت دیگری در سنگر علم و تحقیق بر عهده دارند. در اینجا از جناب آقای دکتر حاجی صادقی تشکر می کنیم که در این مصاحبه شرکت کردند و توجه شما را به متن مصاحبه جلب می نماییم.

نشریه حصون: خواهش می کنم ابتدا در محور معنویت و صحنه های ایثار و فداکاری، رزمندگان و فرماندهان، آنچه را که شما شاهد بودید و هنوز گفته نشده است، برای خوانندگان نشریه حصون بیان بفرمایید.

بسم الله الرحمن الرحیم

با درود به ارواح پاک شهدای اسلام، شهدای عزیز دفاع مقدس و امام شهیدان و آرزوی اینکه حفظ ارزشهای دوران دفاع مقدس ما را در حفظ و تداوم انقلاب یاری کند که یقینا چنین است. من ابتدا این نکته را عرض کنم که من در جنگ فرمانده و رزمنده نبودم، ولی ناظر مجاهدت ها و تلاش و پیکار مخلصانه فرماندهان و رزمندگان بوده ام. به عنوان کسی که تماشاگر فعالیتهای آنها بوده، می توانم حرف بزنم، ولی به عنوان فرمانده یا فرد مؤثرتری در جنگ، نه؛ و شاید اگر فرصتی می بود که این ناگفته ها را از زبان برخی از فرماندهان عزیز می شنیدیم بهتر بود، هنوز هم هستند دربین ما افرادی مثل سردار شهید کاظمی که ناگفته ها و اسراری را از جنگ در سینه های خود دارند. من از شما که این اقدام را کردید تشکر می کنم، ولی عرض می کنم که آدرس را اشتباه آمده اید باید سراغ بعضی از ا ین عزیزان می رفتید! ولی حالا امیدواریم که فتح بابی باشد که به آن عزیزان هم فرصت دهید و قبول زحمت کنند و ان شاء اله بتوانیم در مراحل دیگر از زبان آن عزیزان هم گفته ها و مطالب لازم را بشنویم.

همانطوری که اشاره کردید، در باره دفاع مقدس، علیرغم همه آثار و مطالبی که گفته شده، هنوز حق مطلب ادا نشده. البته منظور از ناگفته ها، آن اسرار نظامی نیست که نباید گفته شود. اما ناگفته هایی از آن دوران هنوز هم وجود دارد که شایسته است، در نوشته ها، در رمان ها، در فیلم ها و مانند آن توجه ویژه ای به آنها بشود. اما در خصوص بُعد معنوی، آنچه من می توانم بگویم از زبان خودم نباشد بهتر است. از زبان حماسه سازان شهید بگویم که غالب آنها معتقد بودند جنگ 8 ساله ما و دفاع مقدس ما جنگ بین ایمان و کفر بود و در صحنه های نبرد هر گاه بعد معنوی، ارتباط با خدا، اخلاص، بی توجهی به امکانات دنیوی و در یک کلمه توکّل قوی تر بود، موفقیت، پیروزی و سلحشوری خودش را بیشتر نشان می داد و اگر احیانا در بعضی مواقع ما به امکانات مادی، نیروی انسانی ـ از لحاظ کمیت ـ و طرح و عملیات خودمان تا حدودی اعتماد می کردیم، با عدم موفقیت روبه رو می شدیم. شاید اینها به خاطر این بود که خدا می خواست ما را متوجه کند، که رو به کدام سمت و سو داریم. در همین رابطه شاید نقل یکی دو خاطره بی مناسبت نباشد و بعد یک استفاده ای بکنم.

اوایل جنگ، فکر کنم اسفند 59 و اوایل سال 60 بود. در سپاه خرمشهر بودم و قرار بود بیایم قم و برگردم. برای خداحافظی خدمت شهید جهان آرا رسیدم و گفتم دارم می روم قم و برگردم. شما فرمایشی ندارید؟ شهید محمد جهان آرا برادر عجیبی بود، برادر فوق العاده ای بود! او این جمله را به این مضمون به من گفت: «وقتی به قم رسیدی، سلام مرا به علما و مخصوصا آیت الله مشکینی برسانید و بگویید ما فرماندهان در جبهه ها خیلی که تلاش کنیم، دو کار را می توانیم انجام دهیم: یکی شکم رزمندگان را سیر کنیم و غذا به آنها برسانیم تا رمق جنگیدن داشته باشند، دوم سلاح آنها را از مهمات پر کنیم تا امکان مبارزه داشته باشند. اما (حضرت) آیت اللّه مشکینی! اینجا نه شکم پر می جنگد نه سلاح پر! اینجا ایمان است که در برابر کفر می جنگد. اینجا باورها و اعتقادات است که می جنگد. اینجا اندیشه هاب معنوی و باورهای معنوی مبارزه می کند و اعتقادات مذهبی است که در برابر دشمنی استقامت می کند که هم از ما سیرتر است و هم امکاناتش از ما بیشتر است و هیچ کمبودی در این زمینه ندارد! این بیانی بود که ایشان فرمودند و بعد قریب به این مضمون فرمودند: «پشتیبانی از این بُعد و پر کردن ظرف روح ها، بر عهده شماست و حوزه های علمیه باید همواره تغذیه کننده ایمان و معنویت و ارزش های اسلامی جبهه ها باشند.»

این یک خاطره که مربوط به اوایل جنگ بود و همیشه در ذهن من بوده است و یکی هم از آخر جنگ بگویم.

بعد از یکی از عملیاتها که موفقیت لازم را ما به دست نیاوردیم و لازم بود فرماندهان برای عملیات دیگری آماده شوند که آن عدم موفقیت را جبران کنند، مرحوم شهید میثمی که از شخصیتهای برجسته و کم نظیر و در سلک روحانیت بود، طلبه های مستقر در قرارگاه ها را جمع کرد تا ما را توجیه کند که برویم در یگانها و قرارگاههای خودمان و کاری بکنیم که رزمندگان برای عملیاتهای بعدی بمانند و فرماندهان را در این زمینه کمک کنیم. یک جمله ای ایشان آنجا فرمود که این هم تحلیل زیبایی است. فرمود «توان ما به میزان امکاناتِ در دست ما نیست؛ توان ما به میزان اتصال ما به خداست. در میدان رزم و مبارزه هر چه این اتصال را قوی تر کنیم، توانمندتر خواهیم شد و اقتدار ما بیشتر خواهد بود و هر کجا که این ارتباط ضعیف بشود، هر چند امکانات ما زیادتر باشد، ضعیف تر می شویم.» من می خواهم این نتیجه را بگیرم که دفاع مقدس هشت ساله ما، تمام جنگها و غزوات و سریه های زمان پیامبر را در دل خود داشت! ما در جریان دفاع مقدس، بدر را دیدیم که یک عده قلیل چگونه بر یک عده کثیر غلبه می کنند؛ در دفاع مقدس اُحُد را دیدیم که اگر احیانا در یک محور، بعضی از نیروها توجه شان به دستور فرماندهی ضعیف می شود و یا خدای ناکرده غیر از آنچه که مسائل انقلاب و نظام و خدا می خواهد، چیز دیگری در دل بعضی ها رسوخ می کند، چه عواقبی دارد!

و هم حُنین را دیدیم که اگر جایی اعتماد ما به کمیت نیروی ما و امکانات بود، خدا چگونه ما را متنبه می ساخت. حاصل همه اینها این بود که یک نیروهایی ساخته شده اند که اکنون وقتی سراغ آنها می روید، آن بعد ارزشی و اخلاصشان بر همه چیز می چربد. و به این باور رسیده اند که تنها عامل پیروزی ما همان معنویت بود.

از قول شهید میثمی بگویم: «گویا خدا خواسته است که پایین همه عملیاتهای ما بخورد: مِیْد این اللّه (made in Alaah). تعبیرشان این بود خدا نمی خواهد که پایین هیچ عملیاتی بخورد: مِیْد این سپاه ـ مِیْد این ارتش و... .»

هر کجا اخلاص بود کمک کرد و موفقیت را هم نشان داد.

حالا صحنه های مختلف آن از اول جنگ گرفته تا پایان جنگ بسیار فراوان است.

بعد دوم را هم من فقط اشاره ای به آن بکنم: فقط این نبود که معنویت رزمندگان، بر دفاع مقدس اثر بگذارد، بلکه دفاع مقدس هم در معنوی کردن رزمندگان اسلام نقش داشت! که شاید ما کمتر به آن توجه کرده ایم. اینکه امام فرمودند جبهه ها یک دانشگاه است، دانشگاه فیزیک نبود، دانشگاه تعالی و رشد بود، دانشگاهِ رسیدن به مقصد بود، دانشگاه یافتن صراط مستقیم و حرکت بر آن صراط مستقیم بود. بسیار توانست جوانهای ما را بسازد. این لایه دفاع مقدس برای من بسیار قابل توجه است. دفاع مقدس توانست جوانان ما و مردم ما را به گونه ای بسازد که نه تنها در دهه اول بلکه در دهه های بعد هم جزو حافظان اصلی انقلاب اسلامی باشند و در راه حفظ انقلاب، دیگران به تبع از آنها نقش آفرین بودند.

من خودم در دوران جنگ به یاد دارم آدمهایی را که روز ورودشان به دفاع مقدس و روز برگشتشان بسیار فرق می کرد ـ آنها که شهید شدند به جای خود. ـ آنهایی که برای سه ماه آمده بودند، برای شش ماه آمده بودند، در دفاع مقدس متحول شده بودند و بسیاری از عزیزان می گفتند ما در اعزام دوم و سوممان، برای آن به جبهه آمده ایم که علاوه بر خدمت به دفاع مقدس، از دفاع مقدس بهره بگیریم!

در دوران دفاع مقدس، خدمت یکی از عرفا رسیدیم. بحث ارزیابی جنگ بود. گفتیم آقا خیلی از نیروهای ما شهید شدند، دویست هزار نفر از جوانها و بهترین انسانهای ما از دست ما رفتند؛ آن عارف با شدت عصبانیت پاسخ داد: «شما متوجه نیستید. یکی از بهترین آثار دفاع مقدس این دویست هزار شهید بود! یکی از بهترین آثار دفاع مقدس این بود که عده ای این در به روی آنها باز شد به طور خاص! خدا آنها را دعوت کرد و آنها به ملاقات خدا رفتند!

مگر نه آن است که همه باید این دنیا را ترک کنیم. مگر نه آن است که همه باید بمیریم. اما چه مرگی شیرین تر از شهادت؟»

امدادهای الهی

حصون: درباره امدادهای غیبی در دفاع مقدس، توضیح بفرمایید.

امدادهای الهی فقط این نبود که در صحنه جنگ موفقیتی حاصل شود، بعضی اوقات در قرارگاه عملیاتی یک فکری به ذهن فرماندهی خطور می کرد که باعث پیروزیها می شد.

این که اینجا چگونه عمل کنیم، اینجا از چه محوری حرکت کنیم، چه تاریخی را برای عملیات انتخاب کنم و حتی تاکتیکها و شیوه های عملیاتی چه باشد! من تقریبا در بعضی از جلساتی که این عزیزان طراحی می کردند فقط به عنوان شنونده و یک طلبه ای که در خدمت این عزیزان بودم نگاه می کردم و به خودم اجازه دخالت نمی دادم. اما شاهد بودم یک نور الهی آنها را به این فکر می کشاند. اول هم که کسی این فکر را مطرح می کرد، برای همه شگفت آور بود که اولا چگونه این فکر به ذهن او خطور کرده و ثانیا آیا شدنی است یا خیر؟ و بعد کم کم یک توافق جمعی روشن پیدا می کردند و با یک عزم راسخ و با تکیه بر تکلیف گرایی بر این اساس حرکت می کردند. و لذا می توانستند شگفتیهای بزرگی را خلق کنند. کشور ما قبل از این هم مورد تعرض واقع شده بود، در زمانهایی که حکومتهای به ظاهر مقتدری هم داشت. اما هیچ وقت نتوانسته بود جز در این دفاع مقدس این چنین با افتخار و سربلند از تمامیت ارضی، ارزشها، باورها و اصول خود دفاع کند!

اخلاص سبب شد خدا آنها را هدایت کند. حقیقتا باز باید بگویم عملکرد این عزیزان مصداق «والذّین جاهَدوا فینا لَنَهدینَّهم سُبلنا» بود. اینها جهادشان در راه خدا بود و هدایت اینان به دست خدا انجام می گرفت و نه تنها خرمشهر را خدا آزاد کرد، هشت سال دفاع مقدس را نیز تدبیر الهی مدیریت کرد و همانطور که اشاره کردم، حتی آن جاهایی هم که پیروزی مورد نظر و مطلوب به دست نیامد، بعد دیدیم مصلحتی بوده است و یک آثار دیگری داشته است. من اینها را مقایسه می کنم با جنگ احد در صدر اسلام. در احد مسلمانان خیلی ضربه خوردند، ولی بعدا دیدند دست آوردی دارد، یک رشد و یک تعالی دارد که ارزش آن هزینه را داشت. در این جهت هم من امیدوارم که فرماندهان، بیایند و بعضی از مصادیق این نبوغ ها را که قابل گفتن است، در نشریه شما بگویند که چگونه از اروند رود گذشتند و موانع پیچیده و فوق مدرن دشمن را شکستند و در فاو مستقر شدند؟

بیان یک ظلم در حق دفاع مقدس

این نکته را هم اشاره کنم گاهی یکی از ظلمهایی که به د فاع مقدس می شود این است که گفته می شود عراقی ها خیلی ترسو بودند، راحت اسیر می شدند راحت.... خیر! همه اش اینطور نبود؛ بله، در جایی که رزمندگان با اخلاص می رفتند، دشمن قدرت و انگیزه مقاومت را از دست می داد! اما به سبب وضعی که صدام به وجود آورده بود و مدیریتی که در جنگ انجام می داد، آنها مجبور بودند تا آخرین قطره خونشان هم بجنگند تا هم خود اعدام نشوند و هم خانواده ایشان اجازه زندگی داشته باشند! که این مسأله را من خودم در صحبت با بیش از 20 نفر از افسران و فرماندهان عراقی که به اسارت درآمده بودند به صورت مستند شنیدم.

و عظمت رزمندگان و فرماندهان دوران دفاع مقدس ما این بود که از پسِ چنین دشمنی برآمدند! یک دشمن ساکت ضعیف ناتوان را شکست دادن که کار بزرگی نیست. یک دشمن مجهز به همه امکانات، دارای همه ابزارها و فرصت ها و اطلاعات لازم، را شکست دادن کار بزرگی است. من بعد از فتح خرمشهر وقتی به اتفاق شهید موسوی وارد شهر خرمشهر شدم ـ آن موقع ایشان فرمانده سپاه خرمشهر بود ـ باورم نمی شد که عراقی ها رفته باشند! آمده بودند که نروند، آمده بودند که بمانند! و لذا خیلی از امکانات را هم در گمرگ و دیگر جاها از بین نبرده بودند. فکر نمی کردند لازم باشد از بین ببرند. من به جوانان عزیز عرض می کنم که دوران دفاع مقدس سخت، اما شیرین بود. دوران دفاع مقدس علاوه بر مشکلات نظامی اش هوای بسیار گرم و طاقت فرسای خوزستان (پنجاه درجه بالای صفر) و بسیار سرد غرب (گاهی بیست درجه زیر صفر) را رزمندگان تحمل می کردند. سلاح های شیمیایی را تحمل می کردند. شهادت یارانشان را تحمل می کردند. اما دفاع از انقلاب و نظام و اسلام را بر همه چیز ترجیح می دادند و همین باعث شد خدا به آنها عنایتی بکند و ذهن های خلاق و افرادی را بدهد که الان هم بعضی از آنها به مدیریتهایی که وارد می شوند و کشورهای دیگر با آنها ارتباط برقرار می کنند، متحیر می مانند که این جوان چه زیبا می فهمد، چه زیبا تحلیل می کند و چه زیبا مدیریت می کند! نتیجه اینکه حتی اگر توانمندی دنیوی هم می خواهید و قدرت مدیریت و عزت می خواهید سراغ خدا باید بروید و آن را از خدا بگیرید. انسان با پیوند با خدا از نظر فکری و دنیوی هم رشد قوی تری خواهد داشت.

ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر

حصون: درباره ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر نظرتان چیست؟ جنگ هایی که در گذشته بر ایران تحمیل شد، به ویژه در دوره قاجار (پس از آقا محمد خان)، عمدتا با شکست تحقیرآمیز ایران همراه بود، بخشهای ارزشمندی از کشور ما در دو قرار داد ننگینِ گلستان و ترکمانچای از ایران جدا شد. سرزمینهایی که بعضی از آنها به دلیل جدایی از ایران، امروز هم برای ما مشکلاتی را می آفرینند، بویژه در بحث مباحث قومی. در همین دوران هرات و افغانستان از ایران جدا شد و بعد هم در دوره پهلوی بحرین از ایران جدا شد و در واقع کل کشور ابتدا به انگلیس بعد هم به آمریکا واگذار شد. ما در هشت سال دفاع مقدس واقعا دستاورد بزرگی را داشتیم که البته در آینده باز ارزش آن بیشتر روشن خواهد شد، با وجود این پیروزی بزرگ، برخی شبهاتی در باره دفاع هشت ساله ملت ایران در مقابل عراق و ابرقدرتها مطرح می کنند. یکی از آنها این است که «ما نمی بایست پس از فتح خرمشهر جنگ را ادامه می دادیم!».

نمی دانم آنچه من در این باره اشاره می کنم تا به حال گفته شده یا نه؟ اما یکی از محورهای مظلومیت دفاع مقدس و رزمندگان عزیز را همین تحلیل ها می دانم؛ تحلیل از ناحیه کسانی که دفاع مقدس را درک نکردند و بعضی از آنها حتی داخل کشور نبودند. اگر نخواهیم سوء ظن داشته باشیم که نسبت به بعضیشان داریم ـ اعتقاد داریم که نادان بودند و هستند و بلکه کنار ملت ما نبودند، با اطلاعاتشان با کمکهایشان، کنار دشمن ما بودند.

بعد از فتح خرمشهر، صدام برای بازسازی ارتش شکست خورده خود نیاز به یک فرصت داشت، تا پس از سازماندهی مجدد، دوباره به ایران حمله کند. ممکن است بعضی بگویند که دشمن آماده بود کوتاه بیاید. من عرض می کنم این سؤال را جواب بدهند: چند سال بعد که ایران قطعنامه را پذیرفت، آیا دشمن هم قطعنامه را پذیرفت، یا عملیاتهای جدیدی را سامان داد؟ حقیقت این است که صدام و اربابانی که او را هدایت می کردند آمده بودند که انقلاب را براندازند! آمده بودند که کشور را تجزیه کنند منتها تاکتیکهای خودشان را تغییر می دادند.

لذا بعد از فتح خرمشهر دشمن احساس کرد نیاز به بازسازی دارد. نیاز به این دارد که یگانهای خودش و سازمان خودش و برنامه های خودش را بازنگری کند و این فرصت می خواست. با این انگیزه، شعار پذیرشِ قطعنامه و برگشت به مرزها را داد!

جالب است بدانید در همین زمان غیر از آن جاهایی که رزمندگان ما دشمن را از مرزها بیرون کرده بودند، هیچ کجا خود دشمن به مرزهای قبلی برنگشته بود!

چه تضمینی وجود داشت که اگر یک چنین فرصتی به دشمن داده می شد، با یک قدرت و امکانات بیشتری هجوم نیاورد؟! و از این طرف اگر این فرصت به دشمن داده می شد آیا آمادگی ما پایین نمی آمد؟ظ

مسأله این بود که دشمن آمده بود وارد خانه مردم شده بود، و همگی بسیج شده بودند مقابل این دشمن بایستند. خوب آیا آثار صلح یا هر قراردادی باعث نمی شد که مردم انگیزه هایشان را از دست بدهند. آیا آن وقت دشمن مجددا فرصت نمی کرد؟ حقیقت این است که غفلت از تاکتیک دشمن، بزرگترین عامل آسیب پذیری ماست. بر عکسِ این آقایان، من عرض می کنم یکی از امدادهای الهی این بود که نگذاشت رزمندگان ما فریب این تاکتیک دشمن را بخورند. نگذاشت این فرصت به دشمن داده شود. نگذاشت یک خلأ ایجاد شود که در آن خلأ، آمادگی ما پایین بیاید و آمادگی دشمن بالا رود. این یک لطف الهی بود. در دوران دفاع مقدس حتی پس از پذیرش قطعنامه در هیچ کجا دیده نشد دشمن متجاوز بر اساس منطق و بر اساس توافق طرفین، یک وجب عقب رود. هرجا که رفت، عقب رانده شد. نه اینکه خود دشمن کوتاه بیاید. این رزمندگان ما، و دلاوریهای آنها بود که دشمن را وادار به عقب نشینی کرد!

مصداق این بحث، حمله عملیات منافقین و عملیات مرصاد است. فقط منافقین نبودند که حمله کردند. بعد از پذیرش قطعنامه دشمن از محورهای مختلف حمله کرد، یکی از این محورها این بود که منافقین را قربانی کنند.

من از نزدیک شاهد بودم که عراق قصد داشت منافقین را با آن امکانات فراوانی که روزهای اول جنگ را به یاد می آورد، قربانی کند!

آنقدر به اینها امکانات داده بودند که همان حرفهای صدام در اول جنگ را تکرار می کردند! صدام گفته بود که سه روز دیگر در اهواز برایتان صحبت می کنم، اینها هم گفته بودند سه روز دیگر در باختران برایتان صحبت می کنیم و چه می کنیم و چه می کنیم... .

حتی تجهیزات خودرویی آنها به گونه ای بود که تا تهران آمادگی رفتن داشته باشند. نفربرهایی آماده کرده بودند که حتی از جاده آسفالته هم بیایند. تلقی آنها این بود که ایران قطعنامه را پذیرفته و دیگر مقاومت آنچنانی ندارد، و امام هم از ادامه جنگ سرد شده. با این نیت آمدند و با این خیال خام چه ضربه بزرگی را متحمل شدند و لذا این هم لطف خدا بود. اینها اگر می ماندند، بعد از جنگ، هم برای ما یک مشکل جدی بودند، هم برای دولت فعلی عراق اینها باید به یک خودکشی و یک انتحار دسته جمعی دست می زدند. آن موقع شاید کسی متوجه نبود که این انتحاری که آنها انجام دادند، یک لطف الهی بود.

حقیقتاً ما باید به جوانمان سفارش کنیم که درباره دفاع مقدس، اگر تحلیلی هم می خواهید بشنوید، از کسانی بشنوید که در خلق آن نقش داشتند. از امامی بشنوید که فرمود که ما در جنگ برای یک لحظه هم پشیمان نیستم. آنچه که در جنگ انجام دادیم درست همانی بوده است که باید انجام می دادیم.

حتی عدم موفقیتهای ما هم وقتی نگاه می کنیم، می گوییم خدایا شکرت، ما را هدایت کردی! دفاع مقدس ما حقیقتا مصداق جهاد و دفاع در راه خدا بود و خدا آن را مدیریت کرد. این ایرادها را به خدا هم می گیرند. به پیامبر هم می گرفتند. در جنگ احد به پیامبر پیشنهاد کردند که برویم بیرون شهر پیامبر احترام گذاشت و قبول کرد و بعد انتقاد کردند! یا در بعضی از غزوات دیگر به تدابیری که پیامبر می فرمودند بعضی ها ایراد می گرفتند.

مگر به امیرالمؤمنین این ایرادها را نگرفتند؟ مگر علی(ع) را از اوج پیروزی، به تن دادن به یک شکست مجبور نکردند؟ چه کسانی؟ کسانی که اهل درک مسائل ولایت نبودند!

من می خواهم این را عرض بکنم آن کسی که می گوید ما در دفاع مقدس برادر کشی کردیم، شایسته است که دهن او پر از خاک شود! یا بعد از خرمشهر چه باید انجام می شد، نمی فهمد! ما اگر در برابر این تجاوز وحشتناک مقاومت نمی کردیم، از انقلاب، از اسلام نابی که به وسیله این انقلاب شکل گرفته بود الان خبری نبود، و حتی خود آنها الان نبودند! ببینید که کشورهای دیگر به ما چگونه نگاه می کنند. شکر و سپاس خدا را که الان وقتی نگاه می کنیم به دنیا هیچ کشوری و هیچ امتی به عظمت و اقتدار کشور ما نرسیده اند و الان غبطه ما را می خورند.

حصون: درخواست آتش بس بعد از فتح خرمشهر، یک تاکتیکی بود که دشمن می خواست جبهه ها را سرد نگه دارد و بعد در تجاوز بزرگتری اهداف نامشروع خود را پیگیری کند. یک شاهد مثال بر این قضیه بعد از پذیرش قعطنامه بود که حضرتعالی فرمودید که آن حمله ای که صورت گرفت به کمک منافقین که خود خیانت بسیار بزرگی را در حق ملت ایران روا داشتند و این فصلِ خیانت منافقین در جنگ برای ملت ایران و به ویژه برای نسلهای جدید ناگفته مانده است. این یک دلیل. نکته بعدی آن خوی تجاوزگری صدام بود که به او اجازه نمی داد ساکت بماند بویژه اینکه هدف صدام شکست انقلاب اسلامی بود که در واقع به نمایندگی از استکبار و دشمنان انقلاب اسلامی در منطقه این کار را انجام می داد و وقتی که در جنگ با ما به نتیجه نرسید، به کویت حمله کرد.

یعنی آنهایی که می گویند صدام ساکت می نشست، آدم شده بود، خوب اینجا را باید ببینند! همه این تجهیزات و امکانات دوباره علیه ما به کار گرفته می شد. امّا سیاست استمرار جنگ که با فرماندهی معظم کل قوا حضرت امام(ره) بود و ایثار و فداکاری رزمندگان و ملت ایران صدام را مایوس کرد.

نقش امام خمینی(ره) در دفاع مقدس

حصون: در اینجا می خواستم درباره نقش حضرت امام در دوران دفاع مقدس مطالبی ناگفته را برای ما بیان کنید.

حقیقت این است که مدیریت امام بر کل انقلاب و از جمله بر دفاع مقدس نشات گرفته از همان ولایت تشریعی خدا بود. رهبری امام تجلی بخش و تبلور ولایت معصوم بود که ولایت معصوم خود تجلی بخش ولایت الله است. لذا در تحلیل و تبیین آن به راحتی نمی شود به همین اندیشه های خودمان اکتفا کنیم. این یک واقعیت است که معجزه ای بود. در رابطه با دفاع مقدس هم گرچه حضرت امام(ره) به ظاهر دور از صحنه جنگ، در جماران، مستقر بود اما با جرات می توان گفت مدیریت جنگ، فرماندهی کل قوا به معنای واقعی اش به دست امام و هدایتها و دستورات امام انجام می شد. مثلا به رزمندگان این پیام رسید که «امام خواهان آزادی مهران است». من نمی توانم جزئیات جلسه طرح مانور فرماندهان و رزمندگان را در این باره بازگو کنم. آنان برای اینکه این کار را انجام دهند و مهران را به گونه ای آزاد کنند که دشمن مجددا نتواند بر آن تسلط پیدا کند، باید عملیاتی گسترده را انجام می دادند و قسمتهای دیگری مثل تپه های قلاویزان را هم به تصرف در می آوردند.

اما پس از کارشناسی معلوم شد، نیروی انسانی و امکانات برای این عملیات، بیش از یک دوم مورد نیاز موجود نیست. ولی به مجرد اینکه عزیزان متوجه شدند نظر امام چیست، گویا خود این دستور و اراده امام، انشاء قدرت می کرد. ایجاد توان می کرد. نه فقط ایجاد تکلیف می کرد، بلکه روحیه ها را بالا می برد بالا تا جایی که به ایمان و استقامتی می رسیدند که قرآن می فرماید: یک نفر در مقابل بیست نفر می تواند مقاومت کند! و دیدیم که مهران با همان نیروها و با همان توانمندیها آزاد شد و خیلی هم وسیع تر! حصر آبادان یکی از همین موارد بود، بنی صدر رفته بود و بچه ها خودشان را یافته بودند. اولین نکته ای که در ذهن آنها بود، این بود که امام خواسته است حصر آبادان شکسته شود. اتفاقا این اولین عملیات بزرگی بود که این عزیزان طراحی کردند، قبلا عملیات دیگری را به این عظمت طراحی نکرده بودند.

دستاوردهای دفاع مقدس

حصون: درباره دستاوردهای دفاع مقدس نظرتان چیست و آیا به اهدافمان رسیدیم؟

اینکه فرمودید آیا به هدفمان رسیدیم، ما هدفی نداشتیم، دشمنی به ما حمله کرده بود باید در مقابلش می ایستادیم! انقلابمان و نظاممان را حفظ می کردیم. دشمن نتوانست یک وجب از زمین ما را بگیرد و ذره ای به انقلاب ما آسیب برساند این بزرگ ترین پیروزی بود، چون اجازه ندادیم که دشمن بتواند به اهدافش برسد! و حتی او را ناتوان و ذلیل و پشیمان کردیم! هم او را و هم همه پشتیبانان او را! ما اسم دوران هشت سال را گذاشته ایم دفاع مقدس. ما حمله نکرده بودیم. ما تعرضی نکرده بودیم که جایی را بگیریم. ما دنبال این بودیم که انقلابمان را حفظ کنیم، تمامیت ارضی و نظاممان را حفظ کنیم. که در طول دویست سال گذشته هیچ گاه کشور مثل این مقطع عمل نکرده بود، با این که عرض کردم ظاهرا آمادگی اش نبود.

اما نکته دوم اینکه آیا در کنار این پیروزی، به نتایجی دیگر هم رسیدیم یا نه دو مطلب را بیان کنم.

اول اینکه ببینیم دشمن با چه هدفی متعرض انقلاب شد و جنگ را تحمیل کرد. من به نظرم می آید که هدف محوری و اساسی استکبار جهانی به همراهی نظام سوسیالیستی شرقی و دست نشاندگی صدام و برخی از دیگران که در منطقه بودند، این بود که انقلابی را که با ماهیت دینی شکل گرفته بود و این خطر را برای آنها داشت که به تدریج کل منطقه و کل جهان را تحت تاثیر قرار دهد، از بین ببرند. این جمله گویا مال نیکسون در همان اوائل انقلاب است که: «انقلاب اسلامی ایران زلزله ای است که تمام کاخها را، از جمله کاخ کرملین و کاخ سفید را ویران می کند!» و لذا نیکسون پیشنهاد می کند که دو ابرقدرت شرق و غرب در برابر این انقلاب اسلامی وحدت پیدا کنند. جالب این است که ایشان همان کسی است که چند سال قبل از آن کتابی در چهارصد و هفتاد صفحه درباره خطر پیشرفت کمونیسم به سوی غرب نوشت و غرب را ترساند از نفوذ کمونیسم در غرب! چطور شد که همین آقا بعد از پیروزی انقلاب، چنین پیشنهادی می کند؟! بنده اعتقادم بر این است که در دهه اول انقلاب، یکی از مهم ترین عوامل بقای انقلاب جنگ بود. نه تنها آنها به هدفشان نرسیدند، بلکه جنگ در تداوم و حفظ انقلاب کمک شایانی کرد! گوشه هایی را اگر بخواهم اشاره کنم یکی همین بود که اگر جنگ پیش نیامده بود خیلی از باطلها پیدا نمی شد و منافقین که بعد از انقلاب به عنوان مجاهدین خلق خیلی جاها مطرح بودند، باید یک جایی می آمدند و در دوران دفاع مقدس با ترک صحنه دفاع از اسلام و انقلاب نشان می دادند که باطلند. خطر جریان بنی صدر، جریان ملی گرایی و جریان منافقین و گروههای چپ، در این کشور جز در پرتو جنگ قابل رفع نبود. اگر اینها در یک فضای آرام مانده بودند، همان 11 میلیون رأی بنی صدر را به رخ ما می کشیدند و نظام را استحاله می کردند!

انقلاب ما خیلی سریع پیروز شد. بعد از پیروزی انقلاب هم مردم احساس کردند که به هدف رسیده اند: نظامی را از بین بردند و نظامی را جایگزین کردند. و حال باید بروند به دنبال کار و زندگیشان؛ در حالی که در تفکر اسلامی لازم است برای حفظ یک انقلاب و یک نظام، همواره مردم در صحنه باشند. این حضور و مشارکت مردمی و این انگیزه دخالت مردم در سرنوشت خودشان، در دوران دفاع مقدس شکل گرفت و قوی شد. رکن سوم نظام جمهوری اسلامی، پس از رکن ماهیت دینی و رکن رهبری الهی انقلاب، حضور و مشارکت مردمی بود. این رکن در دوران دفاع مقدس بسیار قوی و توانمند نشان داده شد. بعد از دفاع مقدس هم هر چه داریم از پرتو همین حضور و همین مشارکت مردم بود. حقیقتاً دفاع مقدس انسانهایی را ساخت که امروز هم موجبات افتخار این کشورند. شاید هم گفتنش سزاوار نباشد، اما خیلی از کسانی که بعد از دفاع مقدس توانستند کارهای بزرگی را انجام دهند و حتی در همین انرژی هسته ای، در مراکز علمی اش توانسته خلاقیت خود را نشان دهند، همان بسیجیان نوجوان دوران دفاع مقدس بودند. الان اگر مقام معظم رهبری با افتخار به نیروی خلاق، متفکر و دانشمند جوان کشور ما افتخار می کند ـ که 14 خرداد همین امسال کنار مرقد امام شاهدش بودیم ـ به برکت همین کسانی است که در دوران دفاع مقدس ساخته شدند.

بنابراین یکی از مهم ترین دستاوردهای جنگ این بود که انقلاب ماند، موانع از بین رفت و پایه های انقلاب قوی تر شد.

دوم اینکه، جنگ را تحمیل کردند که حداقل از صدور انقلاب جلوگیری کنند، نگذارند صدای این انقلاب به کشورهای دیگر برسد، اما جنگ، بهترین رسانه شد تا حدود 5/1 میلیارد مسلمان جهان ندای انقلاب را بشنوند! و روحیه ضد استکباری پیدا کنند... .

در آخرین حمله ای که اسرائیل، به غزه کرد، یا در حمله ناجوانمردانه به لبنان و دفاع جانانه حزب اللّه لبنان اگر توجه کنید، در تمام کشورهای جهان روحیه ضد استکباری راه افتاده است چه عاملی سبب شده که در گذشته رئیس جمهور آمریکا به هر کشوری وارد می شد، آن کشور جشن می گرفت، مردم آن کشور افتخار می کردند. الان یک کشور را نام ببرید که آقای بوش به آنجا سفر کند و تظاهراتی علیه آمریکا، و سردادن شعار مرگ بر آمریکا در آنجا رخ ندهد؟ این شکست دشمن است!

همان طور که جنگ، علیرغم میل دشمنان اسلام، مهمترین دریچه صدور انقلاب شد توانست این انقلاب را به خوبی صادر کند، قبل از انقلاب هم اخراج امام(ره) از عراق و قبول نکردن کویت و سرانجام حضور امام در پاریس، موجب تسریع در پیروزی انقلاب و بیان اهداف انقلاب گردید.

حضور جوانانِ مجروح شیمیایی، در کشورهای اروپایی، نیز خود بهترین تبلیغ و بیان واقعیات جنگ به وسیله خود دشمنان بود.

ببینید جنگ کاری را کرد که انقلاب کرده بود. انقلاب ابهت استکبار را شکسته بود و جنگ پر و بال آن را ریخت. یک کشور تازه انقلاب کرده جوان، در برابر یک تهاجمِ به این وسعت و به این سبک، هم آسیب ندید و هم از انقلابش به خوبی دفاع کرد!

یکی از بودایی ها گفته بود انقلاب شما فقط احیای اسلام نبود، احیای تفکر دینی بود و مقاومتتان در دوران دفاع مقدس و ایستادگی که در برابر دشمن انجام دادید فقط این نبود که ایران ایستاد، بلکه نشان داد که می توان در مقابل مجهزترین دشمن ایستادگی کرد و آن را سرنگون ساخت.

پس عامل دوم در صدور انقلاب اسلامی، به نظر بنده دفاع مقدس است.

امام وعده فرمودند که ما سنگرهای کلیدی جهان را فتح می کنیم. فتح این نیست که رزمندگان ما و سپاه ما برود جاهایی را بگیرد، فتح ما این است که قلوب را در اختیار داریم. رئیس جمهور ما به هر کشوری می رود ببینید چگونه استقبال می کنند؟

امروز در سازمانهای جهانی و در مجالس بزرگ، انقلاب چه جایگاهی دارد؟ اسلام چه جایگاهی دارد؟

ما هنوز هم به آثار و تلاش رزمندگان افتخار می کنیم. اینها الگوهای جامعه ما هستند.

جامعه، مخصوصا جوانان جامعه نیاز به اسوه دارند، نیاز به الگو دارند. بعضی تلاش می کنند بعد از دفاع مقدس الگوها را تغییر دهند، چهره های جدیدی بیاورند. حالا نمی خواهم بگویم چهره های بدی هستند، امّا چهره های دیگری، غیر از چهره های ارزشی و ایثارگری را دارند جایگزین الگوهای ما می کنند. ما باید مراقب این باشیم. ما نه با علم، نه با ورزش و نه با هیچ کدام از اینها مخالفتی نداریم. اما برجستگی کشور به علمی است که با ایمان گره خورده باشد و ورزشی است که دارای پشتوانه معنوی باشد. نحوه نادرست استقبال ما از تیم ملی فوتبال کشورمان بعد از شرکت در بازیهای جام جهانی، نشان داد که ما منتظر این هستیم که دنیا چطور ورزش می کند و الگوها کدام هستند؟

چرا شما در والیبال جانبازان این همه موفقید؟

مواظب باشید الگوهایتان عوض نشود و شاید خود این یک عنایت الهی باشد که به ما بفهماند در الگوسازی و الگوگیری راه اشتباه نرویم و وقتی می خواهیم مشتری جذب کنیم، برای تبلیغ، ماکت و چهره فوتبالیستهای دنیا را الگو قرار ندهیم!

چرا ما دنبال نیروهای ارزشی خود نباشیم؟

تلقی من این است که ما الان هم نیاز به این داریم اسوه های دوره دفاع مقدس مثل جهان آراها، مثل میثمی ها مثل باکری ها مثل آخرین شهید این کاروانِ عشق، شهید احمد کاظمی و بسیاری از اینها را مطرح نماییم. جوانان عزیز، فکر نکنید اینها لذت نمی بردند، جنگ برای کسانی که داخلش بودند شیرین بود، چرا؟ چون می دیدند برای خداست. لذت می بردند از این که در هوای شدید و گرمای آنچنانی خوزستان و فشارهای دشمن آن طور مقاومت می کنند. برایشان لذت بخش بود، نه خسته کننده! انسان یاد آن صحابه پیامبر می افتد که وقتی دشمنان روغن داغ می کردند، تا او را در آن بیندازند، غمگین بود.

گفتند چرا؟ غمگینی، مگر دین تو بر حق نیست؟ گفت: غصه می خورم چرا یک جان دارم، چرا هفتاد جان ندارم تا آن را این گونه در راه خدا فدا کنم! من به یاد دارم به عنوان طلبه ای که با این عزیزان حشر و نشر داشتیم، جوان رزمنده نزد من می آمد و می گفت من چه گناهی کرده ام که شهید نشده ام؟!

اعتقاد داشتند اگر کسی شهید نشده، یک اشکالی و گناهی داشته! جوانان عزیز، نگاه بچه های ما به شهادت، نگاهِ از دست رفتن نبود، مُردن نبود، رسیدن بود! به قول آن عارف، بزرگ ترین نعمت جنگ آن بود که دویست هزار انسان به مقصد رسیدند. مگر ما نیامدیم در این دنیا مسیر از خاک به خدا را طی کنیم؟ خداوند در مورد شهید می فرماید «عند ربهم یرزقون».

واقعا این الگوها را باید زنده و احیا کنیم و برای تداوم انقلاب به همین روحیه ها شدیدا نیازمند هستیم. ضمن اینکه به همه افراد دیگر و خدمتگزاران در صحنه ورزشی و علمی احترام می گذاریم، اما این حرف را هم به مسئولین داریم که اگر موفقیت می خواهید، چه در صحنه سازندگی، چه در صحنه علم، چه در صحنه ورزش، آن پشتوانه اختصاصی را که ما داریم و دنیا ندارد به آن برسید و آن، باورهای دینی، اعتقادات و ارزشهاست. ما باید فوتبالیستهایمان هم وقتی به میدان وارد می شوند، با وضو باشند. معتقد باشند که با بسم الله وارد شوند. معتقد باشند که سفیران انقلابند. به عنوان سفیران انقلاب بروند. واقعا رفتارشان آن سازندگی را که رزمندگان ما دارا بودند داشته باشند. اگر چنین شد یقین بدانید در میدان ورزش هم موفقیم، اما وقتی خودمان را با دیگران مقایسه کنیم و فقط بگوییم چقدر آنها امکانات دارند ما چقدر داریم، قطعا به پیروزی نخواهیم رسید.

دستاوردهای نظامیِ دفاع مقدس

حصون: لطفاً درباره دستاوردهای نظامی دفاع مقدس برای ارتش و سپاه یک مقدار توضیح بفرمایید.

ببینید همین که در دوران دفاع مقدس، ما هشت سال بدون پشتوانه اطلاعاتی و آموزشهای کلاسیک دنیا توانستیم به بهترین شکل دفاع را مدیریت کنیم، این سبب شد یک مجموعه ای از تجربیات، قوانین و توانمندیهایی را کشف کنیم و اکنون در دوره های آموزش جنگ، مبنای ما همانهاست. آن تئوری هایی را که سالهای سال در دنیا روی آن کار کردند، رزمندگان ما به زیبایی، بهتر از آن عمل کردند. این که امروز ما سپاهی داریم اینچنین مقتدر و توانمند که نام و توصیفش دشمن را به لرزه می اندازد! این که پروژه دلتا، اتاق جنگ آمریکا محور کار خودش را انحلال سپاه و بسیج در ایران قرار می دهد، و خود به صراحت اذعان می کنند: یکی از تاکتیک ها و راهبردها ی ما در برابر انقلاب اسلامی آن است که سپاه و بسیج را از بین ببریم، به خاطر چیست؟ این سپاه از کجا این قدر قوی شده است؟

امروز سپاه، منهای بسیج با پنج نیروی مقتدر، با توانمندی در سنگر مقدم پاسداری از انقلاب، دشمن را ذلیل کرده. این یکی از برکات است و افتخار می کنیم امروز ده میلیون بسیجی آماده داریم و به لطف الهی به زودی آن فرمان تاریخی امام شکل می گیرد.

به فرموده مقام معظم رهبری، با شکل گیری ارتش بیست میلیونی انقلاب ما بیمه خواهد شد. اینها به برکت جنگ و دوران دفاع مقدس بود. همینطور ارتش ما، ارتش ما در دوران طاغوت یک ارتشی بود که مستشاران نظامی آمریکا اداره اش می کردند خلاقیت نداشت؛ مدیریتهای کلانش به دست نیروهای ایرانی و نیروهای ارزشی خودمان نبود؛ دست آمریکاییها بود. الان این ارتش یک نیروی مقتدر، توانمند، قدرتمند و مجهز به انواع سلاحهاست! و خلاقیت در سلاحهای ماست. چرا وقتی یک موشک ما آزمایش می شود، این همه نقد و نظر در جهان بر می انگیزد؟!

مقام معظم رهبری (به این مضمون) فرمودند: ما دینمان اجازه نداده که سلاح های کشتار جمعی هسته ای بسازیم، اما خود دنیا به این نتیجه رسیده است که ایران می تواند، اگر بخواهد!

هر امکانی آنها فراهم کردند ما قوی ترش را فراهم کردیم. حق دارند نگران باشند، حق دارند بترسند... .

در مانور اخیر نیروهای دریایی، شگفتیهای بزرگی را نشان دادند. قایقهایی را نشان دادند که به قول بعضی از غربیها ناوهای بزرگ آمریکایی در برابر این قایقهای کوچک ایرانی توان مقاومت ندارند! اینها همه اش از برکات دوران دفاع مقدس است. امروز دیگر زمان آغاز انقلاب نیست که در جلسه ای که خود حضور داشتم، وقتی نیروی دریایی ایران را با دشمنان مقایسه می کردند، نسبت ما، یک به هزار هم نمی رسید و کارشناسان به صراحت می گفتند که ما نمی توانیم با آنها بجنگیم!

حصون: در واقع می توانیم بگوییم که در دوران دفاع مقدس، سپاه و ارتش در بسیاری از ابعاد تشکیلاتی، تسلیحاتی و تجربیات نظامی، یک شبه ره صد ساله را پیموده اند.

درخواست همکاری از فرماندهان و مدیران

حصون: از این که به فصلنامه حصون، فصلنامه خودتان فرصت این مصاحبه را دادید بسیار تشکر می کنم. در پایان اگر احساس می کنید مطلبی یا خاطره ناگفته ای در این زمینه در سؤالهای ما نبوده و بیان آن را برای مخاطبان محترم مفید می دانید، بیان کنید.

من اجازه می خواهم در خاتمه راجع به نشریه شما جمله ای را خطاب به عزیزان مسئول، مدیر و فرمانده عرض کنم. ببینید فرماندهان عزیز، نشریه حصون فصلنامه ای برای شماست و مخاطب اصلی اش هم شمایید. انتظار می رود و شاید وظیفه باشد که شما نقش آفرینان، خالقان و شاهدان صحنه های دوران دفاع مقدس خلاقیتهایی را که ایجاد کردید به نسلهای دیگر، به مدیران فعلی سپاه و مدیران بعدی منتقل کنید. اینها در سینه ها حبس نماند. علت اینکه مثل بنده ای وارد این مباحث می شود، بزرگواری شما و تواضع شما فرماندهان است، حق مطلب را شماها می توانید ادا کنید. من استدعا می کنم در ارتباط با دفاع مقدس ـ که شما دفاع از آن را و حفظ ارزشهای آن را به فرموده مقام معظم رهبری تکلیف خودتان می دانید و برای استمرار و تداوم انقلاب مهمترین و بیشترین تاثیر را بر آن قائلید ـ تجربیات خود را در اختیار بقیه فرماندهان هم قرار دهید. عزیزان ما در نشریه حصون اصرارشان بر این است که متناسب با نیاز فرماندهان و ماموریت فرماندهان و وظایفی که دارند مطالبی را آماده کنند و در اختیار آنها قرار دهند و بهترین افراد در ارائه این مطالب خود شمایید. متواضعانه و با تمام اخلاص دست نیاز به طرف شما دراز کرده، از شما می خواهیم قبل از آن که دیر شود آنچه را می دانید منعکس کنید.

تشکری هم بکنم از شما سردبیر محترم نشریه و دوستان عزیزی که بنده شاهد آن هستم که با کمترین امکانات می کوشید این نشریه تهیه و در اختیار مدیران و فرماندهان عزیز سپاه قرار گیرد. از شما سپاسگزاری می کنم و امیدوارم زحمات شما مرضّیِ رضای حق قرار گیرد و آقایمان و قطب عالم امکان، امام زمان آنها را تایید و امضا بفرماید. ان شاء اللّه موفق باشید.

نشریه حصون: باز هم تشکر می کنیم و برای شما و همه فرماندهان جبهه های نبرد دفاع مقدس و مدیران فعلی سپاه آرزوی موفقیت بیشتر می نماییم.

منبع:سایت حوزه نت

مطالب مرتبط