امام خمینی در سال 1308 ه. ش با خانم خدیجه ثقفی ملقب به قدس ایران ازدواج کرد. عقد آنان در ماه مبارک رمضان، در شاه عبدالعظیم منعقد گردید. همسر امام خمینی دختر آیت الله میرزا محمد ثقفی صاحب تفسیر روان جاوید، از علمای متجدد تهران و از شاگردان مرحوم آیت الله العظمی حائری یزدی بود.
ایشان از نعمت هوش و استعداد ذاتی، حافظهای فوق العاده، پشتکار و علاقه وافری به تحصیل دانش برخوردار بود و تحصیلات کلاسیک علوم جدید را در دبیرستانهای تازه تأسیس در آن دوره کسب کرده بود و زبان فرانسه را به خوبی در مدرسه و زبان عربی را نزد حضرت امام آموخته بود. بر شعر و ادب فارسی، مانند غزلیات حافظ و سعدی یا کتاب بوستان و گلستان سعدی و کلیله و دمنه و دیگر کتب ادبی تسلط داشت.
حاج سیدمحمد صادق لواسانی، دوست مشترک آیت الله ثقفی و امام خمینی مسبب آشنایی این دو خانواده بود. همسر امام خود می فرماید: آقای لواسانی ایشان را به امام معرفی می کند و خود مأموریت خواستگاری از این خانواده را بر عهده می گیرد، اما پاسخ دختر مورد نظر «نه» است. او از قم بدش می آمد و زندگی با طلبه را نمی پسندید؛ به هر حال 10 ماه طول می کشد تا خانم جواب مثبت دهند. پنج بار خواستگاری انجام می شود. او می گوید: «حین همین جلسات که آقای لواسانی می آیند و می روند، ایشان خواب می بیند: وارد اتاقی می شود که سه سید نورانی نشسته بودند. یک پیرزنی آمد و من از او پرسیدم که اینها چه کسانی هستند؟ او گفت: آن وسطی پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) است و آنکه سمت راست نشسته امیرالمؤمنین (علیه السلام) است و سمت چپی امام حسن (علیه السلام) است، اما تو که از اینها بدت می آید! من پاسخ دادم که از اینها بدم نمی آید، اینها ائمه من هستند. چرا باید بدم بیاید؟ خیلی هم دوستشان دارم. پیرزن بار دیگر اصرار کرد که نه، تو از اینها بدت می آید!» خواب را برای مادربزرگ نقل می کنند. او به ایشان گفت که چون این سید [امام] را رد می کنی، این خواب را دیده ای. در نهایت با توجه به این خواب و نظر مثبت پدر، جواب مثبت می دهد و ازدواجی پر برکت میان آن دو شخصیت ویژه که حقیقتاً هم کفو و هم تراز یکدیگر بودند در ماه مبارک رمضان، در شاه عبدالعظیم منعقد می گردد.
امام خمینی، به شدت به همسر خود علاقه مند بودند و او را مورد تکریم قرار می دادند و همواره به فرزندان و خانواده خود احترام به مادر را توصیه می کردند و برخلاف رسم آن زمان در امور منزل به همسرشان کمک می کردند. همسر امام می گوید: امام(ره) همیشه احترام مرا داشتند. هیچ وقت با تندی صحبت نمیکردند. اگر لباس و حتی چای میخواستند، میگفتند: ممکن است بگویید فلان لباس را بیاورند؟ گاهی اوقات هم خودشان چای میریختند. در اوج عصبانیت، هرگز بیاحترامی و اسائه آداب نمیکردند. همیشه در اتاق، جای بهتر را به من تعارف میکردند. تا من نمیآمدم سر سفره، خوردن غذا را شروع نمیکردند. به بچهها هم میگفتند صبر کنید تا خانم بیاید. ولی این طور نبود که بگویم زندگی مرا با رفاه اداره میکردند. طلبه بودند و نمیخواستند دست، پیش این و آن دراز کنند، همچنان که پدرم نمیخواست. دلشان میخواست با همان بودجه کمی که داشتند، زندگی کنند، ولی احترام مرا نگه میداشتند و حتی حاضر نبودند که من در خانه کار بکنم. همیشه به من میگفتند: جارو نکن. اگر میخواستم لب حوض روسری بچه را بشویم، میآمدند و میگفتند: بلند شو، تو نباید بشویی. من پشت سر ایشان اتاق را جارو میکردم و وقتی منزل نبودند، لباس بچهها را میشستم.
حاصل این ازدواج 3 پسر و 5 دختر بوده است که سه تن از فرزندان در دوران کودکی از دنیا رفتند و 5 فرزند دیگر که به کمال رسیده اند، به ترتیب سن عبارتند از: سید مصطفی خمینی، صدیقه مصطفوی، فریده مصطفوی، فهیمه مصطفوی و سید احمد خمینی. امام خمینی و همسرشان توجه خاصی به تربیت فرزندان داشتند و نامه های امام به خانواده بیانگر آن است که امام در سالهای تبعید نیز علیرغم سختی ها، به این مهم توجه داشته اند. این نامه ها را در جلد اول و دوم صحیفه امام با عنوان نامه های خانوادگی می توان مطالعه کرد. خانواده امام خمینی نیز در طول زندگی پر برکت ایشان، خالصانه در خدمت امام بوده و همواره از هدف ایشان دفاع می کرد.
منبع:پرتال امام خمینی ره