جزئیاتی از طرح ترور شهید بهشتی توسط سازمان مجاهدین خلق در سال 1354

شناسه محتوا : 31977

1399/03/25

تعداد بازدید : 399

جزئیاتی از طرح ترور شهید بهشتی توسط سازمان مجاهدین خلق در سال 1354

محرمانه‌های پرونده تقی شهرام
جزئیاتی از طرح ترور شهید بهشتی توسط سازمان مجاهدین خلق در سال 1354/ چرا منافقین از سال 54 به فکر حذف آیت‌الله بهشتی بودند؟
احمدرضا کریمی می‌گوید: «یک بار از تقی شهرام پرسیدم که چرا این قدر روی دکتر بهشتی حساسیت داشتيد؟ شهرام گفت من مطمئن بودم که اگر بهشتی دخالت نمی‌کرد، می‌توانیم باز هم روحانیون را قانع کنیم تا از ما حمایت کنند و امکانات‌شان را در اختیار ما بگذارند؛ بهشتی حتی روی طالقانی هم تأثیر می گذاشت. من قراین محکم داشتم که خط قطع حمایت از ما به طور جدی از سوی بهشتی مطرح شده و به وسیله حاج‌طرخانی انتشار یافته و جامه عمل پوشیده است و اگر او نبود وضع فرق می‌کرد.»

پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ سابقه تروریستی منافقین منحصر در جلادی‌های آن‌ها در دهه شصت نیست. بلکه شواهد و اسناد موجود پرده‌ از انگیزه‌ها و خصلت‌های تروریستی نهادینه شده در مجاهدین خلق در دهه پنجاه برمی‌دارد.

یکی از این موارد طرح ترور آیت‌الله بهشتی توسط تقی شهرام بود که در دستور کار سازمان قرار داشت. در همین زمینه در کتاب «تقی شهرام به روایت اسناد» که توسط موسسه فرهنگی هنری مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده آمده است: «وحید افراخته در سه جا از اعترافاتش صراحت دارد که تقی شهرام به طور جدی به دنبال ترور و حذف فیزیکی مرحوم دکتر بهشتی بوده است. نخستین مورد را در تک‌نویسی‌اش درباره تقی شهرام آورده، بدین صورت:«... بسیار ضد مذهبی است. طرح کشتن مخفیانه بهشتی از اوست.»

دومین مورد، در میان سری یادداشت‌هایی است که از وحید به جای مانده و مطالب آن با شماره‌هایی مشخص شده است. چون مطالب دیگری هم آورده و همه ذیل یک شماره آمده، عین مطالب را می‌آوریم: «... پس از مارکسیست‌شدن سازمان، یکی از مسائل عمده گروه را مسئله مذهبی‌ها تشکیل می‌داد. این مسئله از دو جنبه دارای اهمیت حیاتی برای سازمان می‌باشد:

الف - ترس از متشکل [شدن] و سازمان یافتن مستقل مذهبی‌ها که مسلما تا مدت‌ها برای سازمان شاخ خواهند شد و به احتمال زیاد به مبارزه با سازمان برخواهند خواست و چه بسا بر سازمان موضع مسلط و غالب پیدا کنند.

ب- محروم شدن از امکانات وسیع انسانی، تدارکاتی، مکانی و اطلاعاتی آن‌ها

به‌طور مشخص، برای محسوس شدن این مشکلات، می‌توان مثال‌های زیر را به خاطر آورد:

الف - از هم پاشیده شدن گروه الکترونیک؛

ب- خطر از هم پاشیده شدن گروه شیمی؛

پ- تصفیه یا اعدام عناصر مذهبی و عواقب سوء تبلیغاتی آن برای گروه؛

ت- کنار رفتن یا منفعل شدن بسیاری از سمپات‌ها؛

ث- صرف میزان زیادی از انرژی سازمان برای مبارزه ایدئولوژیک؛

ج - مشکلاتی که در جذب افراد از زندان آزاد شده پیش آمد و بالاخره هم حل نشد؛ در حالی که این عناصر از نظر سیاسی - نظامی کمک زیادی به گروه می‌توانستند بکنند ولی حالا یک منفعل تشکیلاتی شده‌اند (زین‌العابدين حقانی، فرهاد صفا، محمد اکبری [آهنگر]، محمد صادق و محسن طریقت)

چ- ایجاد تضاد ایدئولوژیک بین سازمان و عناصر خارج از کشور که قضیه را تا حد ضرورت خیلی فوری اعدام شیخ حسین روحانی حاد کرده است.

ح-ترس از قطب شدن عناصری مانند دکتر بهشتی. شهرام در مورد او می‌گفت: باید از او ترسید؛ فردی است بسیار سیّاس، باهوش و جاه‌طلب؛ در آرزوی جانشینی خمینی است؛ او به آسانی با رژیم علیه مجاهدین متحد خواهد شد. تنها راه چاره، کشتن اوست؛ منتها به طوری که رد باقی نگذاریم؛ مثلا زیر ماشین گرفتن او!...»

سومین مورد یادداشت کوتاهی است در متن مجموعه‌ای از نوشته‌ها تحت عنوان کلی نکاتی برای استفاده تبلیغاتی، افشاگری و روشن کردن ماهیت واقعی گروه‌های خرابکار.

متن این است:

باز هم نمونه‌ای دیگر: آیا ایدئولوژی و اعتقاد و ایمان در کجای دنیا به زور و تهدید و ترور در مغز افراد باید جایگزین شود؟! چرا گروه مجاهدین وقتی مارکسیست می‌شود، این چنین برخوردی با مذهب می‌کند؟شهرام می‌گفت: «باید بهشتی را از بین ببریم؛ زیرا او با تبلیغات ضد مارکسیستی رژیم هم‌صدا خواهد شد؛ ولی چون از نظر تبلیغاتی صلاح نیست این جریان رو شود، بهتر است از روش‌های خاص بهره گیریم؛ مثلا او را با اتومبیل زیر بگیریم.»

تردید نیست که تقی شهرام، با فراست و هوش بالایی که داشت، به خوبی تشخیص داده بود که مرحوم شهید بهشتی برخورد نرم یا بی‌تفاوت با روند ارتداد در سازمان نخواهد داشت و شهرام بر این یقین بوده است که آن مرحوم برای سازمان گرفتاری‌های زیادی ایجاد خواهد کرد.

همچنین احمدرضا کریمی در خاطراتی که از دوران زندان خود با تقی شهرام داشته درباره انگیزه ترور شهید بهشتی می‌گوید: «یک بار از تقی شهرام پرسیدم که چرا این قدر روی دکتر بهشتی حساسیت داشتيد؟ شهرام گفت من مطمئن بودم که اگر بهشتی دخالت نمی‌کرد، می‌توانیم باز هم روحانیون را قانع کنیم تا از ما حمایت کنند و امکانات‌شان را در اختیار ما بگذارند؛ بهشتی حتی روی طالقانی هم تأثیر می گذاشت. من قراین محکم داشتم که خط قطع حمایت از ما به طور جدی از سوی بهشتی مطرح شده و به وسیله حاج‌طرخانی انتشار یافته و جامه عمل پوشیده است و اگر او نبود وضع فرق می‌کرد.»

برگرفته از سایت مرکزاسنادانقلاب اسلامی

مطالب مرتبط