در سال 1350 موضوع جدایی استاد مطهری از حسینیه ارشاد پیش آمد که اسناد موجود در این زمینه نیز حاوی نکات و اطلاعاتی هستند.اولین گزارش حاکی از آن است که استاد مطهری از حسینیه درخواست اختیار تام می کند که هیئت مدیره با آن موافقت نمی کند،بنابراین استاد مطهری روابط خود را با حسینیه قطع می کند.در جای دیگری ساواک علت ترک حسینیه از سوی استاد را چنین می نویسد:«از موقعی که دکتر علی شریعتی در حسینیه ارشاد سخنرانی می کند این موضوع باعث ناراحتی مطهری شده و در آنجا منبر نمی رود.
اخیراً شخصی به نام مهدیان آهن فروش از شیخ علی اکبر هاشمی رفسنجانی خواست که سعی نماید تا مطهری را مجدداً به حسینیه دعوت نماید(11)».مطهری،از سخنرانان،به ویژه دکتر شریعتی خواست برخی مصالح را رعایت کنند.دکتر شریعتی که هم اکنون اقبال به او روی آورده بود و روزبه روز بر شمارمستمعین و طرفدارانش افزوده می شد،(صفحه 240)
به نصایح استاد مطهری توجهی نکرد و به رویه خود ادامه داد.از سوی دیگر هیئت مدیره که تاکنون چنین جمعیتی را در سالن ندیده بود،دلیلی نیافت که به مطهری اختیار تام دهد و اساساً به حرف ایشان توجه کند؛لذا استاد مطهری چاره ای جز کناره گیری نداشت و با عدم حضور خود،حد اقل این ذهنیت را در جامعه به وجود آورد که دیگر نقشی در حسینیه ارشاد ندارد.نکته جالب اینجاست که ساواک و دستگاه،به زعم خود،برداشت و درک ویژه ای از این قضیه داشتند.ساواک از این جدایی راضی بود،زیرا معتقد بود دست روحانیون از این کانون فرهنگی قطع شده است.وجود امثال مطهری،سلامت حسینیه را تأمین می کرد.بنابراین ساواک اظهار می دارد:
«همانطور که قبلاً به استحضار رسیده است شیخ مرتضی مطهری مدتی است به حسینیه ارشاد نمی رود و تاکنون چندین جلسه با شرکت او و دکتر جواد باهنر،سید محمد حسین بهشتی و شیخ علی اکبر هاشمی رفسنجانی و بعضاً سید ابو الفضل موسوی زنجانی با عده ای از گردانندگان حسینیه انجام شده لیکن طرفین برای باز گرداندن مطهری و سایر روحانیون مزبور به توافق نرسیده اند و با توجه به افکار آن ها مصلحت هم نیست مجدداً آنان در حسینیه نفوذ بکنند(12)».
به نظر ساواک حضور روحانیون روشنفکر و انقلابی در حسینیه ارشاد یک نفوذ بود و به موازات این مطلب در جای دیگر اظهار می دارد:«حالا که مدتی است دست روحانیون فوق الذکر از حسینیه ارشاد کوتاه شده است با توجه به افکار آنان به هیچوجه صلاح نیست مجدداً آنها به آن محل بازگردند و چنانچه لازم باشد کلیه امور تبلیغاتی حسینیه مزبور زیر نظر روحانیون انجام گردد،بهتر است از وجود روحانیون موافق[با رژیم پهلوی]که با سواد بوده و شایسته اجرای این مقصود باشند استفاده گردد(13)».
پس از ترک حسینیه ارشاد،استاد مطهری به مسجد الجواد(ع)رفت تا به جای آقای موسوی زنجانی اقامه نماز کند و در این مکان نیز با بهره گیری از امکانات کافی مسجد، به هدف روشنگری نسل جوان به ارائه اسلام ناب پرداخت.اما روح انقلابی استاد متفکر،با هرگونه سلطه ای سازش ناپذیر بود و پس از چندی مجبور شد(صفحه 241)
مسجد الجواد(علیه السلام)را نیز ترک کند،زیرا سازمان اوقاف قصد داشت مسجد را در اختیار کامل خود بگیرد.مرتضی مطهری با آگاهی درست از اوضاع و احوال مبارزه،به خوبی می دانست که همراهی همدلان صادقیم وظیفه الهی و انقلابی است،اما جایی که نااهلان،روح پاک و بی آلایش او را می آزردند و حضور او تأیید بر اعمال آنان بود،با ترک محیط های ناسالم اعتراض خود را نشان می داد.وی به آنچه که وظیفه دینی می دانست،عمل می کرد و اگر امری را وظیفه دینی نمی دانست،شجاعانه رد می کرد و از هیاهو و تبلیغات سو،هراسی نداشت.
در گزارش دیگری،ساواک تعطیل شدن مسجد را به دلیل اختلاف بین هیئت مدیره در امور عایدات و هزینه های آن ذکر کرده و می نویسد:«جریان فوق به اطلاع سازمان اوقاف رسیده و از طرف اوقاف،مسجد مزبور موقتا تعطیل شده تا به وضع آن سرو سامانی داده شود(14)».
به هرحال،تعطیل شدن مسجد الجواد و حسینیه ارشاد،باعث بروز تظاهراتی در مقابل حسینیه ارشاد شد که طی آن هفده نفر دستگیر شدند و شهید مرتضی مطهری و محمد همایون(عضو هیئت موسس)در میان بازداشت شدگان بودند.اما پس از چند روز استاد مطهری و همایون آزاد شدند.میناچی که قضیه را پیش بنی کرده بود7در روز موعود به شمال سفر کرده بود که ساواک او را هم احضار و سپس آزاد کرد.در این زندان کوتاه مدت،استاد را بسیار اذیت کردند که حتی خود ایشان اظهار داشته بود که فکر کردم می خواهند مرا اعدام کنند؛و در ملاقات و گفتگو با استاد شهید محمد مفتح،از آزار و اذیت ساواک سخن می گوید و اینکه به مدت 40 ساعت نور پروژکتور را در چشمان او انداختند. (15)
پی نوشت:
(11).همان،شماره 152/ه.12 تاریخ 2/5/50.
(12).گزارش شماره 77561/20 ه 12 تاریخ 9/9/51.
(13).گزارش شمراه 16002/ه 12 تاریخ 20/8/51.
(14).گزارش شماره 16438/20 ه 12 تاریخ 6/9/51.
(15).ج 1 کد 3/180،ص 320.