طلبه شهیده نسرین افضل

شناسه محتوا : 37075

1401/05/13

تعداد بازدید : 418

طلبه شهیده نسرین افضل

بسم رب الشهدا والصدیقین

طلبه شهیده نسرین افضل

 

از دیگر زنان شهیده که در راه اعتلای کشورمان به شهادت رسیده است می‌توان به شهیده «نسرین افضل» اشاره کرد. او در سال ۱۳۳۸ در شیراز متولد شد و روزها و سال‌های شیرین کودکی را به عطر رأفت و عطوفت مادری نیک‌روش و به همت و اهتمام پدری مخلص و متدین ‌گذراند. سپس در مدارس شیراز، تحصیلات دوره‌های ابتدایی و راهنمایی را به پایان ‌رساند و به برکت و بهره‌گیری از معارف و تعالیم عالیه اسلامی، زندگی عزتمندانه و شرافتمندانه خود را ادامه داد و حجب و نجابت، زیور و زینت جانش ‌شد و با ادای فریضه‌هایی چون نماز و روزه، روح و روانش را نشاط ‌بخشید.

نسرین با ورود به دبیرستان، بر بسیاری از نابسامانی‌ها در رژیم شاه، خردمندانه اعتراض ‌کرد و بر نامشروع بودن حکومت وقت خروش برداشت تا آنجا که یک بار نیروهای امنیتی او را تحت تعقیب قرار دادند.

با معدل ۱۸ موفق به اخذ دیپلم شد. وی با روحی سرشار از پیوستگی به درگاه احدیت، کمر به خدمت خلق خدا بست و قدرت خویش را صرف خدمت در کمیته امداد، کمیته انقلاب اسلامی، سپاه و جهاد سازندگی کرد. مطلوب خود را در جهادسازندگی یافت و با خدمت به محروم‌ترین قشر جامعه، به دنبال کسب قرب به پروردگار بود.

در نخستین تلاش‌هایش، به عنوان جهادگر در یکی از روستاهای مجاور شیراز (روستای دودج) برای زنان و دختران جوان آن دیار به برگزاری کلاس‌های فرهنگی همت ‌گماشت و آنان را با اصول و معارف انسان‌ساز اسلام مأنوس و مألوف کرد. سپس فعالیتش را در روستای «دشمن زیاری» ادامه داد و در منطقه «فراشبند» از توابع استان فارس به برگزاری نمایشگاه عکس و کتاب مبادرت ورزید.

در آغاز سال ۱۳۶۰، نسرین از فقر فرهنگی شدید کردستان آگاه شد و با برادرش احمد افضل (مفقودالاثر) در مورد رفتن به آنجا مشورت کرد و در همان زمان بود که جهاد اعلام کرد که در جهت رشد هرچه بیشتر فرهنگی به بانوان در کردستان احتیاج است.

نسرین افضل پس از مشورت با علمای شهر راهی کردستان شد. چیزی نگذشت که گوهر وجود وقف الهی شده نسرین افضل بر همه نمایان شد و همه ارگان‌ها سعی کردند از فضایلش بهره‌ ببرند و افضل تا آنجا که توان داشت ارگان‌های ضعیف و مردم محروم آنجا را توان الهی ‌بخشید. حتی وقت استراحت شبانه خویش را در فرمانداری و برای تقسیم کردن کوپن‌های مردم مهاباد صرف ‌کرد. بعضی اوقات تا نیمه‌های شب با وجود خطرهای فراوان آن شهر که چون شهر به تاراج رفته در اختیار ضدانقلاب بود برای آموزگاران متعهد آن دیار جلسه می‌گذاشت.

در شهریورماه سال ۱۳۶۰ خبر شهادت برادرش را شنید و راهی شیراز شد و مطلع شد برادرش نه تنها به درجه رفیع شهادت نائل آمده که وجود گهربار او به شهیدان مفقودالاثر انقلاب پیوسته است.

با مسئولیت سنگینِ ابلاغ اندیشه شهدا، دیگر بار به مهاباد بازگشت و در جهادسازندگی، بنیاد امور جنگ‌زدگان، فرمانداری، آموزش و پرورش و سپاه پاسداران مجاهدت کرد. حالا او تنها کسی است که برای تصدی‌گری تبلیغات و انتشارات سپاه در مهاباد لایق است.

مدتی این مسئولیت را می‌پذیرد و در عین حال به دیگر ارگان‌ها نیز رسیدگی می‌کند و سپس به خاطر نیاز شدید آموزش و پرورش با سمت معلم تربیتی شروع به کار می‌کند و با این مسئولیت معلمان را نیز آموزش می‌دهد و یک دوره از معلمان نهضت سوادآموزی نیز از جمله افرادی بودند که از فضل او بهره‌مند می‌شوند.

در نخستین روزهای بهار سال ۱۳۶۱ با یکی از جوانان مجاهد شاغل در سپاه، ازدواج کرد و تابستان همان سال در شامگاه هنگامی که از مراسمی به منزل باز می‌گشت سوار خودرویی شد اما در مسیر به کمین عوامل ضدانقلاب ‌افتاد و در آن جمع، تنها، شهیده نسرین افضل مورد اصابت گلوله دشمن قرار گرفت و به شهادت رسید.

مطالب مرتبط