پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ درایت و صلابت امام خمینی در برابر فراز و نشیبهای انقلاب، در حادثه هفتم تیر 1360 به مراتب بیشتر درخشید. مدیریت امام در فضای ترور و دلهره سال 60 برگی دیگر از رهبری الهی امام بود.
مرحوم حجتالاسلام محمدتقی فلسفی در کتاب خاطرات خود که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است نقش امام در حفظ ثبات و آرامش جامعه را اینگونه روایت میکند: به نظرم میآید كه در اولین سالگرد انفجار حزب جمهوری اسلامی بود كه من در آنجا منبر رفتم. جمعیت بسیار زیاد بود. در ضمن سخنرانی گفتم این حادثه، خیلی سنگین و مهم بود. در این حادثه مردم گریستند، تكان خوردند، متأثر شدند، اما خود را نباختند. این یك حادثهای نبود كه به سادگی بتوان از آن گذشت. مسأله شهادت آیتالله بهشتی و هفتاد نفر همراه او مسأله بسیار مهمی بود. مردم با این حادثة سنگین خود را نباختند، چون رهبر خود را نباخت.
دیدهاید كه وقتی ایام عاشورا میآید و روضهخوان در حضور امام خمینی ـ كه در این مواقع بر روی زمین مینشستند ـ روضه میخواند، امام فوراً دستمال بر چشم میگذارد و به سختی گریه میكند، تا جایی كه شانههای ایشان تكان میخورد و میلرزد، اما وقتی گفتند آقای شهید بهشتی ـ با توجه به علاقهای كه امام به ایشان داشتند ـ با هفتاد و دو نفر یك جا كشته شدند، در اولین دیداری كه مردم در حسینیه جماران با امام داشتند، دیدند كه امام مثل كوه، استوار است. حتی پلك چشم ایشان هم، اشك آلود نبود. فقط گفتند: انّا للّه و انّا الیه راجعون.
مردم گریه كردند. زار زار هم گریستند، ولی ایشان خود را نباختند كه مردم هم خود را ببازند. اگر ایشان گریه میكردند و دستمال بر چشم مینهادند و میگفتند: «به ما ضربه زدند، صدمه زدند، نفرین بر اینها!» مردم هم خود را باختند، ولی دیدیم كه امام كوچكترین تكانی نخورد. من آن روز در حسینیه جماران بودم و از نزدیك حالت امام را مشاهده میكردم.
تجربه نشان داده است كه وقتی رهبری در مسیری درست حركت كرده و شكست دادن او غیر ممكن بودهاست، بازیگران سیاسی سعی كردهاند او را به صورتی دوستانه محاصره كرده و در اختیار خود بگیرند تا مقاصد و مطامع خود را به دست او حاصل كنند. حال باید دید امام چه ویژگیهایی داشت كه هیچ یك از گروهها و گروهكها و سازمانهای سیاسی نتوانستند حتی به وی نزدیك شوند؟
اولاً باید بگویم كه خدا در تمام این فراز و نشیبها امام را حفظ كرد، چون شخصاً مردی با ایمان بود. ثانیاً امام بنابر استعداد ذاتی خویش به فرجام و راز كارها آگاه بود. هر كسی را راه نمیداد و نمیپذیرفت. امام خود میفرمود: «من در دوران جوانی، رضاخان را در یكی از عزاداریها دیده بودم» لذا از نحوه بازیهای امثال او آگاه بود. ثالثاً امام یك مرد پر و پا قرص و با اراده به نام سیدحسن مدرس را دیده بود. هم به درس او میرفت و هم در مجلس شورا كه مرحوم مدرس حرف اول را میزد و آن موضعگیریها را داشت، حاضر میشد. امام از نزدیك احوال آن مرد الهی را دیده بود. مخالفان او را هم كه مردمانی ضعیف و بازیگر و مزدور اجانب بودند، دیده بود و از وجود امثال آنها و افكار و مقاصدشان اطلاع داشت.
اینها مجموعاً تجربیات ارزندهای بود كه او دیده و در دوران طولانی عمر پربركتش سنجیده بود، لذا وقتی خود در طوفان حوادث مشابه واقع گردید، افراد مشكوك را راه نمیداد؛ به كسی اجازه نمیداد كه خود را به او منتسب كند و به نام او مردم را فریب دهد و به نفع خود بهرهبرداری كند. چون امام چنین بود، خداوند هم او را یاری كرد و كسی نتوانست از قدرت و نفوذ وی سوءاستفاده كند و در وضعی قرار گیرد كه از وجودش بهرهبرداری شود.
برگرفته از سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی